به قلب زبان خوش آمدید – قلمرو افعال، موتورهای پویا که عبارات ما را به پیش می برند. در این نوشته، ما به 200 فعل پرکاربرد در زبان انگلیسی می پردازیم و رشته هایی را که جملات ما را به هم می پیوندند، باز می کنیم. افعال قهرمانان پر کنش ارتباطات هستند که زندگی و حرکت را به مکالمات، نوشته ها و افکار ما تزریق می کنند. فعل ها ستون فقرات عبارات روزمره ما هستند و روایت هایی را شکل می دهند که ما را تعریف می کنند.
فعل انگلیسی چیست؟
فعل انگلیسی بخشی از گفتار است که یک عمل، رخداد یا حالت وجودی را توصیف می کند. افعال اجزای اساسی جملات هستند و با نشان دادن آنچه که فاعل انجام می دهد، انجام داده یا خواهد کرد، معنای مرکزی را منتقل می کند. آنها عناصر پویایی هستند که به ساختار کلی و انسجام زبان کمک می کنند.
200 فعل پرکاربرد زبان انگلیسی
در زیر لیست بیش از 200 فعل پرکاربرد زبان انگلیسی با ترجمه فارسی و مثال آمده است:
Verb | فعل | Example Sentence | ترجمه مثال |
Accept | تایید کردن | She accepted the invitation. | او دعوت را پذیرفت. |
Achieve | رسیدن | He achieved his goals. | او به اهداف خود رسید. |
Act | عمل کردن | They acted in the play. | در نمایشنامه بازی کردند. |
Add | اضافه کردن | Please add sugar to the coffee. | لطفا شکر را به قهوه اضافه کنید. |
Advise | توصیه کردن | I advised him to study harder. | به او توصیه کردم بیشتر درس بخواند. |
Agree | موافق کردن | We all agreed on the plan. | همه بر سر این طرح توافق کردیم. |
Allow | اجازه دادن | The teacher allowed extra time for the test. | معلم وقت اضافی برای امتحان گذاشت. |
Analyze | تجزیه و تحلیل | The scientist analyzed the data. | دانشمند داده ها را تجزیه و تحلیل کرد. |
Appear | به نظر می رسد | The magician appeared on stage. | جادوگر روی صحنه ظاهر شد. |
Apply | درخواست دادن | You should apply for the job. | شما باید برای کار درخواست دهید. |
Argue | جر و بحث | They argued about the decision. | آنها در مورد تصمیم بحث کردند. |
Arrange | ترتیب دادن | She arranged the flowers beautifully. | او گل ها را به زیبایی چید. |
Ask | پرسیدن | Can I ask you a question? | میتونم یه سوال بپرسم؟ |
Attack | حمله کنید | The army attacked at dawn. | لشکر در سحر حمله کردند. |
Attempt | تلاش کردن | He attempted the difficult task. | او کار دشواری را انجام داد. |
Avoid | اجتناب کردن | Try to avoid unnecessary conflicts. | سعی کنید از درگیری های غیر ضروری جلوگیری کنید. |
Bake | پختن | She baked a delicious cake. | او یک کیک خوشمزه پخت. |
Become | تبدیل شود | He will become a doctor one day. | او یک روز دکتر می شود. |
Begin | شروع کردن | Let’s begin the meeting. | بیایید جلسه را شروع کنیم. |
Believe | ایمان داشتن | I believe in your abilities. | من به توانایی های شما ایمان دارم. |
Break | زنگ تفريح | Be careful not to break the glass. | مراقب باشید که شیشه نشکند. |
Build | ساختن | They are building a new house. | آنها در حال ساختن یک خانه جدید هستند. |
Buy | خرید کنید | I need to buy groceries. | من نیاز به خرید مواد غذایی دارم. |
Calculate | محاسبه | Can you calculate the total cost? | آیا می توانید کل هزینه را محاسبه کنید؟ |
Call | زنگ زدن | I will call you later. | من بعدا با شما تماس خواهم گرفت. |
Carry | حمل کردن | Please carry these bags for me. | لطفا این کیف ها را برای من حمل کنید. |
Catch | گرفتن | Try to catch the ball. | سعی کنید توپ را بگیرید. |
Change | تغییر دادن | Change is inevitable. | تغییر اجتناب ناپذیر است. |
Check | بررسی کردن | Can you check the temperature? | آیا می توانید دما را بررسی کنید؟ |
Choose | انتخاب کردن | You can choose your favorite color. | شما می توانید رنگ مورد علاقه خود را انتخاب کنید. |
Claim | مطالبه کردن | He claimed the prize. | او مدعی جایزه شد. |
Clean | تمیز کردن | Let’s clean the house together. | بیا با هم خونه رو تمیز کنیم |
Climb | بالا رفتن | They climbed the mountain. | از کوه بالا رفتند. |
Close | بستن | Please close the door behind you. | لطفا در را پشت سر خود ببندید. |
Collect | جمع آوری کنید | She collects stamps as a hobby. | او به عنوان یک سرگرمی تمبر جمع آوری می کند. |
Come | آمدن | Come and join us for dinner. | بیا و برای شام به ما بپیوند. |
Compare | مقایسه کنید | Let’s compare these two products. | بیایید این دو محصول را با هم مقایسه کنیم. |
Complete | کامل کردن | Have you completed the assignment? | آیا تکلیف را انجام داده اید؟ |
Consider | در نظر گرفتن | Consider all options before deciding. | قبل از تصمیم گیری همه گزینه ها را در نظر بگیرید. |
Control | کنترل کردن | It’s important to control your emotions. | مهم این است که احساسات خود را کنترل کنید. |
Cook | پختن | She cooked a delicious meal. | او یک غذای خوشمزه پخت. |
Copy | کپی کردن | Can I copy your notes? | آیا می توانم یادداشت های شما را کپی کنم؟ |
Create | ايجاد كردن | The artist created a masterpiece. | این هنرمند شاهکاری خلق کرد. |
Cry | گریه کردن | It’s okay to cry sometimes. | اشکالی ندارد گاهی گریه کنی. |
Dance | رقص کردن | They danced all night. | آنها تمام شب رقصیدند. |
Decide | تصميم گرفتن | We need to decide on a plan. | ما باید در مورد یک برنامه تصمیم بگیریم. |
Decorate | تزئین کردن | She decorated the room for the party. | او اتاق را برای مهمانی تزئین کرد. |
Define | تعريف كردن | Can you define the term for me? | می توانید این اصطلاح را برای من تعریف کنید؟ |
Deliver | ارائه دادن | The courier will deliver the package. | پیک بسته را تحویل می دهد. |
Depend | وابسته است | Success depends on hard work. | موفقیت به کار سخت بستگی دارد. |
Describe | توصیف کردن | Can you describe the scene to me? | می توانید صحنه را برای من تعریف کنید؟ |
Design | طراح کردن | He designed a beautiful logo. | او یک لوگوی زیبا طراحی کرد. |
Destroy | از بین رفتن | The hurricane destroyed the town. | طوفان شهر را ویران کرد. |
Develop | توسعه دهید | The company plans to develop new products. | این شرکت قصد دارد محصولات جدیدی تولید کند. |
Discover | كشف كردن | Scientists discovered a new species. | دانشمندان گونه جدیدی را کشف کردند. |
Discuss | بحث و گفتگو | Let’s discuss the issue at hand. | بیایید در مورد موضوع مورد بحث بحث کنیم. |
Disagree | مخالف بودن | It’s okay to disagree sometimes. | اشکالی ندارد گاهی اوقات مخالفت کنید. |
Discover | كشف كردن | She discovered a hidden talent. | او یک استعداد پنهان را کشف کرد. |
Do | انجام دادن | What do you want to do today? | امروز می خواهی چیکار کنی؟ |
Draw | قرعه کشی | Can you draw a picture for me? | میشه برام نقاشی بکشی |
Dream | رویا | I often dream about traveling. | من اغلب رویای سفر را می بینم. |
Drink | بنوشید | It’s important to drink enough water. | نوشیدن آب کافی مهم است. |
Drive | راندن | She drove us to the airport. | او ما را به فرودگاه برد. |
Earn | بدست آوردن | He earns a good salary. | او حقوق خوبی می گیرد. |
Eat | بخور | Let’s eat dinner together. | بیا با هم شام بخوریم |
Edit | ویرایش کنید | Please edit this document. | لطفا این سند را ویرایش کنید. |
Educate | آموزش | Teachers educate students. | معلمان دانش آموزان را آموزش می دهند. |
Employ | استخدام کنید | The company employs many people. | این شرکت افراد زیادی را استخدام می کند. |
Encourage | تشويق كردن | Parents should encourage their children. | والدین باید فرزندان خود را تشویق کنند. |
End | پایان | The movie ended with a twist. | این فیلم با یک چرخش به پایان رسید. |
Enjoy | لذت ببرید | I enjoy spending time with my friends. | از گذراندن وقت با دوستانم لذت می برم. |
Ensure | اطمینان حاصل شود | Take steps to ensure safety. | اقدامات لازم را برای اطمینان از ایمنی انجام دهید. |
Establish | تاسيس كردن | They established a new business. | آنها یک تجارت جدید تأسیس کردند. |
Evaluate | ارزیابی کنید | It’s important to evaluate your progress. | این مهم است که پیشرفت خود را ارزیابی کنید. |
Examine | معاینه کردن | The doctor examined the patient. | دکتر بیمار را معاینه کرد. |
Exist | وجود داشته باشد | Does extraterrestrial life exist? | آیا حیات فرازمینی وجود دارد؟ |
Expect | انتظار | I didn’t expect that to happen. | من انتظار نداشتم این اتفاق بیفتد. |
Experience | تجربه | Have you ever experienced that before? | آیا قبلاً آن را تجربه کرده اید؟ |
Explain | توضیح | Can you explain the concept to me? | می توانید مفهوم را برای من توضیح دهید؟ |
Explore | کاوش کنید | Let’s explore new places. | بیایید مکان های جدید را کشف کنیم. |
Express | بیان | She expressed her feelings through art. | او احساسات خود را با هنر بیان می کرد. |
Fail | شکست | It’s okay to fail; learn from it. | اشکالی ندارد که شکست بخورید. از آن یاد بگیرید |
Fall | سقوط | The leaves fall in autumn. | برگها در پاییز می ریزند. |
Fear | ترس | Don’t let fear control your decisions. | اجازه ندهید ترس تصمیمات شما را کنترل کند. |
Feed | خوراک | Please feed the cat. | لطفا به گربه غذا بدهید |
Feel | احساس کنید | How do you feel about the situation? | چه احساسی نسبت به شرایط دارید؟ |
Fight | مبارزه کردن | They fought for their rights. | برای حقوق خود مبارزه کردند. |
Find | پیدا کردن | Can you help me find my keys? | آیا می توانید به من کمک کنید کلیدهایم را پیدا کنم؟ |
Finish | پایان | It’s important to finish what you start. | مهم این است که کاری را که شروع کرده اید به پایان برسانید. |
Fix | ثابت | I need to fix my car. | من باید ماشینم را تعمیر کنم |
Fly | پرواز | Birds can fly in the sky. | پرندگان می توانند در آسمان پرواز کنند. |
Follow | دنبال کردن | Follow the instructions carefully. | دستورالعمل ها را به دقت دنبال کنید. |
Forgive | ببخش | It’s important to forgive and move on. | مهم این است که ببخشیم و ادامه دهیم. |
Form | فرم | The team will form a strategy. | تیم یک استراتژی تشکیل خواهد داد. |
Found | پیدا شد | The pioneers found a new land. | پیشگامان سرزمین جدیدی پیدا کردند. |
Gain | کسب کردن | He gained valuable experience. | او تجربیات ارزشمندی به دست آورد. |
Gather | جمع آوری | Let’s gather information for the report. | بیایید برای گزارش اطلاعات جمع آوری کنیم. |
Generate | تولید می کنند | The machine can generate power. | دستگاه می تواند برق تولید کند. |
Get | گرفتن | I need to get a new phone. | باید یه گوشی جدید بگیرم |
Give | دادن | She gave me a thoughtful gift. | او به من یک هدیه متفکرانه داد. |
Go | برو | Let’s go for a walk. | بیا برویم قدم بزنیم. |
Grow | رشد | Plants need sunlight to grow. | گیاهان برای رشد به نور خورشید نیاز دارند. |
Guess | حدس بزن | Can you guess the answer? | آیا می توانید پاسخ را حدس بزنید؟ |
Handle | رسیدگی | She knows how to handle difficult situations. | او می داند که چگونه با موقعیت های دشوار کنار بیاید. |
Happen | به وقوع پیوستن | Unexpected things can happen. | ممکن است اتفاقات غیرمنتظره ای رخ دهد. |
Have | دارند | I have a meeting at 3 PM. | ساعت 3 بعدازظهر جلسه دارم. |
Hear | شنیدن | Did you hear that noise? | آن صدا را شنیدی؟ |
Help | کمک | Can you help me with this task? | آیا می توانید در انجام این کار به من کمک کنید؟ |
Hide | پنهان شدن | She likes to hide surprises. | او دوست دارد شگفتی ها را پنهان کند. |
Hit | اصابت | He hit the ball with a bat. | او با چوب به توپ ضربه زد. |
Hold | نگه دارید | Please hold the door open. | لطفا در را باز نگه دارید |
Hope | امید | I hope for a better future. | من به آینده ای بهتر امیدوارم. |
Identify | شناسایی کنید | Can you identify the culprit? | آیا می توانید مقصر را شناسایی کنید؟ |
Ignore | چشم پوشی | It’s best to ignore negative comments. | بهتر است نظرات منفی را نادیده بگیرید. |
Imagine | تصور کن | Imagine a world without borders. | دنیای بدون مرز را تصور کنید. |
Impact | تأثیر | The decision will impact the team. | این تصمیم روی تیم تاثیر خواهد گذاشت. |
Improve | بهتر کردن | You can always improve your skills. | شما همیشه می توانید مهارت های خود را بهبود بخشید. |
Include | عبارتند از | Make sure to include everyone in the discussion. | مطمئن شوید که همه را در بحث قرار دهید. |
Increase | افزایش دادن | The company aims to increase profits. | هدف این شرکت افزایش سود است. |
Indicate | نشان دهد | The sign indicates the direction. | علامت جهت را نشان می دهد. |
Influence | نفوذ | Friends can influence your choices. | دوستان می توانند بر انتخاب های شما تأثیر بگذارند. |
Inform | آگاه کردن | Please inform me of any changes. | لطفا هر گونه تغییر را به من اطلاع دهید. |
Injure | مجروح کردن | The accident injured several people. | در این حادثه چند نفر مجروح شدند. |
Insist | اصرار کن | He insisted on paying for dinner. | او اصرار داشت که پول شام را بدهد. |
Intend | قصد داشتن – خواستن | I intend to finish this project today. | من قصد دارم این پروژه را امروز به پایان برسانم. |
Introduce | معرفی کنید | Let me introduce you to my friend. | اجازه دهید شما را به دوستم معرفی کنم. |
Invent | اختراع کردن | Thomas Edison invented the light bulb. | توماس ادیسون لامپ را اختراع کرد. |
Invest | سرمایه گذاری | It’s wise to invest for the future. | عاقلانه است که برای آینده سرمایه گذاری کنید. |
Invite | دعوت | We invite you to the party. | ما شما را به مهمانی دعوت می کنیم. |
Join | پیوستن | Can I join you for lunch? | آیا می توانم برای ناهار به شما بپیوندم؟ |
Judge | قاضی | Don’t judge others without knowing the full story. | بدون دانستن داستان کامل، دیگران را قضاوت نکنید. |
Jump | پرش کنید | The athlete can jump very high. | ورزشکار می تواند بسیار بالا بپرد. |
Justify | توجیه | Can you justify your actions? | آیا می توانید اعمال خود را توجیه کنید؟ |
Keep | نگاه داشتن | Keep the keys in a safe place. | کلیدها را در مکانی امن نگه دارید. |
Kick | لگد زدن | He kicked the ball into the goal. | او توپ را وارد دروازه کرد. |
Know | بدانید | I don’t know the answer. | من جواب را نمی دانم. |
Laugh | خنده | Laughter is good for health. | خنده برای سلامتی مفید است. |
Learn | فرا گرفتن | We learn from our mistakes. | ما از اشتباهات خود درس می گیریم. |
Leave | ترک کردن | Please leave the room. | لطفا اتاق را ترک کنید. |
Listen | گوش بده | Are you listening to me? | گوشت با منه؟ |
Live | زنده | Live in the present moment. | در لحظه حال زندگی کنید. |
Look | نگاه کن | Look at the beautiful sunset. | به غروب زیبای خورشید نگاه کن |
Lose | از دست دادن | Don’t be afraid to lose; learn from it. | از باخت نترسید؛ از آن یاد بگیرید |
Love | عشق | They love each other deeply. | آنها عمیقاً یکدیگر را دوست دارند. |
Maintain | حفظ | It’s important to maintain a healthy lifestyle. | حفظ یک سبک زندگی سالم بسیار مهم است. |
Make | بسازید | Can you make a cake for the party? | آیا می توانید یک کیک برای مهمانی درست کنید؟ |
Manage | مدیریت کنید | She knows how to manage her time effectively. | او می داند که چگونه زمان خود را به طور موثر مدیریت کند. |
Mark | علامت | Mark the important points in the document. | نکات مهم را در سند علامت بزنید. |
Marry | ازدواج کن | They plan to marry next year. | آنها قصد دارند سال آینده ازدواج کنند. |
Matter | موضوع | Your opinions matter. | نظرات شما مهم است |
Mean | منظور داشتن | What does this word mean? | این کلمه به چه معناست؟ |
Measure | اندازه گرفتن | Measure the length of the table. | طول میز را اندازه بگیرید. |
Meet | ملاقات | Let’s meet for coffee tomorrow. | بیا فردا برای قهوه همدیگر را بخوریم. |
Mention | اشاره | Please mention this in your report. | لطفا در گزارش خود به این موضوع اشاره کنید. |
Miss | از دست دادن | I miss my family when I’m away. | وقتی دورم دلم برای خانواده ام تنگ می شود. |
Mix | مخلوط کردن | Mix the ingredients thoroughly. | مواد را کاملا با هم مخلوط کنید. |
Move | حرکت | It’s time to move forward. | وقت آن است که به جلو برویم. |
Need | نیاز | I need your help with this task. | برای انجام این کار به کمک شما نیاز دارم. |
Notice | اطلاع | Did you notice the changes? | آیا متوجه تغییرات شدید؟ |
Observe | رعایت کنید | Scientists observe natural phenomena. | دانشمندان پدیده های طبیعی را مشاهده می کنند. |
Obtain | به دست آوردن | You can obtain the information online. | شما می توانید اطلاعات را به صورت آنلاین بدست آورید. |
Occur | به وقوع پیوستن | Accidents can occur unexpectedly. | حوادث ممکن است به طور غیر منتظره رخ دهد. |
Offer | پیشنهاد | Can I offer you some assistance? | آیا می توانم به شما کمکی ارائه دهم؟ |
Open | باز کن | Please open the door. | لطفا در را باز کن. |
Operate | عمل کند | The surgeon will operate tomorrow. | جراح فردا عمل می کند. |
Organize | سازمان دادن | Let’s organize the files systematically. | بیایید فایل ها را به صورت سیستماتیک سازماندهی کنیم. |
Overcome | غلبه بر | They overcame many challenges. | آنها بر بسیاری از چالش ها غلبه کردند. |
Own | صاحب | She owns a beautiful house. | او صاحب یک خانه زیبا است. |
Participate | شرکت کردن | Everyone is encouraged to participate. | همه تشویق می شوند که شرکت کنند. |
Pay | پرداخت | Please pay the bill at the counter. | لطفا صورتحساب را در پیشخوان پرداخت کنید. |
Perform | انجام دادن | The band will perform live tonight. | این گروه امشب اجرای زنده خواهد داشت. |
Persuade | متقاعد کردن | She persuaded him to change his mind. | او را متقاعد کرد که نظرش را تغییر دهد. |
Plan | طرح | Let’s plan our strategy carefully. | بیایید استراتژی خود را با دقت برنامه ریزی کنیم. |
Play | بازی | Children love to play games. | بچه ها عاشق بازی کردن هستند. |
Please | لطفا | Please pass me the salt. | لطفا نمک را به من بدهید |
Practice | تمرین | Regular practice improves skills. | تمرین منظم مهارت ها را بهبود می بخشد. |
Prefer | ترجیح می دهند | I prefer tea over coffee. | من چای را به قهوه ترجیح می دهم. |
Prepare | آماده کردن | It’s important to prepare for exams. | این مهم است که برای امتحانات آماده شوید. |
Present | حاضر | She will present the findings tomorrow. | او فردا یافته ها را ارائه خواهد کرد. |
Prevent | جلوگیری کردن | Take steps to prevent accidents. | اقدامات لازم برای جلوگیری از حوادث انجام شود. |
چاپ | Can you print this document for me? | آیا می توانید این سند را برای من چاپ کنید؟ | |
Produce | تولید کردن | The factory produces cars. | این کارخانه ماشین تولید می کند. |
Progress | پیش رفتن | Measure your progress regularly. | پیشرفت خود را به طور منظم اندازه گیری کنید. |
Protect | محافظت | It’s important to protect the environment. | حفاظت از محیط زیست مهم است. |
Provide | فراهم کند | The organization provides free education. | این سازمان آموزش رایگان ارائه می دهد. |
Pursue | دنبال کردن | He decided to pursue a career in music. | او تصمیم گرفت حرفه موسیقی را دنبال کند. |
Push | فشار دادن | Push the door to open it. | در را فشار دهید تا باز شود. |
Question | سوال | Don’t hesitate to question the authority. | در زیر سوال بردن اقتدار تردید نکنید. |
Quit | ترک کنید | Don’t quit; keep trying. | دست نکش؛ به تلاش ادامه بده |
Quote | نقل قول | Can you quote the exact words? | آیا می توانید کلمات دقیق را نقل کنید؟ |
Reach | رسیدن | The climbers reached the summit. | کوهنوردان به قله رسیدند. |
Read | خواندن | I like to read books in my free time. | من دوست دارم در اوقات فراغتم کتاب بخوانم. |
Realize | پی بردن | She realized her mistake too late. | او خیلی دیر متوجه اشتباه خود شد. |
Receive | دريافت كردن | He will receive an award for his work. | او برای کارش جایزه دریافت خواهد کرد. |
Recommend | توصیه | I recommend this restaurant. | من این رستوران را توصیه می کنم. |
Reflect | منعکس کنید | Take time to reflect on your actions. | برای تأمل در اعمال خود وقت بگذارید. |
Refuse | امتناع کنید | He refused to accept the offer. | او از پذیرش این پیشنهاد خودداری کرد. |
Regret | پشیمان شدن. پشیمانی | I regret not studying harder. | پشیمانم که بیشتر درس نخواندم. |
Reject | رد کردن | The committee decided to reject the proposal. | کمیته تصمیم گرفت این پیشنهاد را رد کند. |
Relax | آروم باش | Take a break and relax for a while. | کمی استراحت کنید و استراحت کنید. |
Remember | یاد آوردن | Do you remember our meeting last year? | دیدار پارسال ما را به خاطر دارید؟ |
Remove | برداشتن | Please remove your shoes before entering. | لطفا قبل از ورود کفش های خود را بردارید. |
Repeat | تکرار | Repeat the process for better results. | برای نتایج بهتر این روند را تکرار کنید. |
Replace | جایگزین کردن | It’s time to replace the old furniture. | زمان تعویض مبلمان قدیمی فرا رسیده است. |
Reply | پاسخ | I’m waiting for your reply. | من منتظر جواب شما هستم. |
Represent | نمایندگی کند | The lawyer will represent the client in court. | وکیل مدافع موکل در دادگاه خواهد بود. |
Require | نیاز | This task will require extra effort. | این کار به تلاش اضافی نیاز دارد. |
Research | پژوهش | The scientists are researching a cure for the disease. | دانشمندان در حال تحقیق برای درمان این بیماری هستند. |
Resolve | برطرف کردن | Let’s resolve the issue peacefully. | بیایید مسئله را به صورت مسالمت آمیز حل کنیم. |
Respond | پاسخ دادن | How quickly can you respond to emails? | چقدر سریع می توانید به ایمیل ها پاسخ دهید؟ |
Rest | باقی مانده | It’s important to get enough rest. | مهم است که به اندازه کافی استراحت کنید. |
Return | برگشت | Please return the borrowed books. | لطفا کتاب های امانتی را برگردانید. |
Review | مرور | Can you review this document for errors? | آیا می توانید این سند را از نظر خطا بررسی کنید؟ |
Reward | جایزه | Hard work is often rewarded. | کار سخت اغلب پاداش دارد. |
Ride | سوار شوید | They plan to ride bicycles tomorrow. | آنها قصد دارند فردا دوچرخه سواری کنند. |
Rise | بالا آمدن | The sun will rise in the east. | خورشید از مشرق طلوع خواهد کرد. |
Risk | خطر | Taking calculated risks is part of business. | ریسک های حساب شده بخشی از تجارت است. |
Run | اجرا کن | He runs every morning for exercise. | او هر روز صبح برای ورزش می دود. |
Save | صرفه جویی | Save money for future expenses. | برای هزینه های آینده پول پس انداز کنید. |
Say | گفتن | What did you say to him? | بهش چی گفتی؟ |
See | دیدن | I can see the mountains from here. | از اینجا می توانم کوه ها را ببینم. |
Seek | جستجو کنید | They seek adventure in every journey. | آنها در هر سفری به دنبال ماجراجویی هستند. |
Seem | به نظر می رسد | It seems like a good idea. | به نظر ایده خوبی است. |
Select | انتخاب کنید | Please select the appropriate option. | لطفا گزینه مناسب را انتخاب کنید. |
Sell | فروش | The salesman will sell the product. | فروشنده محصول را می فروشد. |
Send | ارسال | Can you send me the document via email? | آیا می توانید سند را از طریق ایمیل برای من ارسال کنید؟ |
Sense | احساس، مفهوم | I sense that something is wrong. | احساس می کنم چیزی اشتباه است. |
Serve | خدمت | The waiter will serve us shortly. | گارسون به زودی به ما خدمت می کند. |
Settle | حل کن | Let’s settle this matter peacefully. | بیایید این موضوع را مسالمت آمیز حل کنیم. |
Share | اشتراک گذاری | It’s nice to share with others. | خوب است که با دیگران به اشتراک بگذارید. |
Shoot | شلیک | The photographer will shoot the wedding. | عکاس عروسی را می گیرد. |
Show | نمایش دهید | Can you show me how to do this? | آیا می توانید به من نشان دهید که چگونه این کار را انجام دهم؟ |
Shut | ببند | Please shut the door behind you. | لطفا در را پشت سر خود ببندید |
Sing | آواز خواندن | She sings beautifully. | او زیبا می خواند. |
Sit | بشین | Please sit down and relax. | لطفا بنشینید و استراحت کنید. |
Sleep | خواب | It’s important to get enough sleep. | مهم است که خواب کافی داشته باشید. |
Smile | لبخند | A smile can brighten someone’s day. | یک لبخند می تواند روز کسی را روشن کند. |
چطور فعل های پرکاربرد انگلیسی را به خاطر بسپاریم؟
به خاطر سپردن افعال رایج انگلیسی را می توان با ترکیبی از استراتژی های یادگیری فعال، قابل کنترل تر و موثرتر کرد. در اینجا چند نکته برای کمک به یادآوری و حفظ افعال رایج انگلیسی وجود دارد:

- ایجاد فلش کارت:
- فلش کارت هایی با فعل در یک طرف و تعریف آن یا یک جمله مثال در طرف دیگر بسازید.
- از پلتفرم های آنلاین یا برنامه های اختصاص داده شده به ایجاد و بررسی فلش کارت استفاده کنید.
- دسته بندی افعال:
- افعال را بر اساس مضامین یا دسته بندی های رایج گروه بندی کنید. به عنوان مثال، افعال مربوط به فعالیت های روزانه، احساسات یا کار را جدا کنید.
- ایجاد فهرست یا نقشه های ذهنی برای سازماندهی بصری افعال.
- تمرین در بستر متن ها:
- از افعال در جملات یا پاراگراف های کوتاه برای تمرین استفاده از آنها در زمینه استفاده کنید.
- داستان های کوتاه یا پاراگراف هایی با افعال بنویسید تا حافظه خود را تقویت کنید.
- در مکالمات شرکت کنید:
- به طور فعال از افعال در مکالمه با افراد بومی یا شرکای زبان استفاده کنید.
- در موقعیت های واقعی برای تقویت یادآوری و کاربرد تمرین کنید.
- تماشای فیلم و برنامه های تلویزیونی:
- با تماشای فیلمها، برنامههای تلویزیونی یا ویدیوهای انگلیسی زبان به نحوه استفاده از افعال در زمینههای مختلف توجه کنید.
- عبارات رایج و کاربردهای محاوره ای افعال را یادداشت کنید.
- به طور گسترده بخوانید:
- کتاب، مقاله یا هر محتوای نوشتاری که شما را در معرض انواع افعال قرار می دهد بخوانید.
- عادت به خواندن ژانرهای متنوع برای مواجهه با افعال در زمینه های مختلف کنید.
- ایجاد جملات:
- جملات خود را با استفاده از افعالی که می خواهید به خاطر بسپارید توسعه دهید.
- سعی کنید این جملات را در نوشتن یا ژورنال روزانه خود بگنجانید.
- استفاده از فناوری:
- از برنامههای یادگیری زبان یا پلتفرمهای آنلاینی استفاده کنید که تمرینها و بازیهای تعاملی را برای تقویت حفظ افعال ارائه میدهند.
- یادآوری ها یا اعلان ها را برای مرور منظم افعال تنظیم کنید.
- خودت را غرق کن:
- تا حد امکان خود را با زبان انگلیسی احاطه کنید. به پادکست ها، موسیقی یا نمایش های رادیویی گوش دهید تا خود را در معرض افعال مختلف قرار دهید.
به یاد داشته باشید که زمانی که صحبت از یادگیری زبان به میان میآید، ثبات نکته کلیدی است. تمرین منظم و قرار گرفتن در معرض افعال متداول در زمینه های مختلف به میزان قابل توجهی به توانایی شما در به خاطر سپردن و استفاده موثر از آنها کمک می کند.
جمع بندی نهایی:
بابت تکمیل 200 فعل پرکاربرد در زبان انگلیسی به شما تبریک می گویم! همانطور که ما این سفر زبانی را به پایان می بریم، امیدواریم که بینش ارزشمندی در مورد دنیای افعال و نقش محوری آنها در شکل دادن به ارتباطات ما به دست آورده باشید.
افعال ضربان قلب زبان هستند و به افکار و عبارات ما زندگی می بخشند. با داشتن این دانش، اکنون یک جعبه ابزار زبانی غنی شده با ابزارهای پویا دارید که می تواند تأثیر نوشتار و گفتار شما را افزایش دهد. چه در حال ساختن روایتهای متقاعدکننده باشید، چه درگیر داستان سرایی یا مکالمه باشید یا صرفاً به دنبال ارتباط واضحتر باشید، این افعال آماده هستند تا دوستان خوب شما باشند.
همانطور که به کاوش زبان خود ادامه می دهید، به یاد داشته باشید که افعال چیزی بیش از کلمات هستند. آنها مجراهایی برای احساسات، حرکت و معنا هستند. قدرت آنها را مهار کنید، اشکال مختلف آنها را آزمایش کنید و شاهد زنده شدن عبارات خود باشید.